جمهور مفسران بر آنند که این سوره جمله مکى است و از على (ع) روایت کردهاند که میان مکه و مدینه فرو آمد، و گفتهاند همه مکى است مگر دو آیت: و وصیْنا الْإنْسان بوالدیْه و قوله: و من الناس منْ یقول آمنا بالله. یحیى بن سلام گفت همه مکى است مگر ده آیت از اول سوره. و درین سوره دو آیت منسوخ است: یکى و لا تجادلوا أهْل الْکتاب إلا بالتی هی أحْسن این در شأن اهل کتاب فرو آمد پس منسوخ گشت باین آیت که در سورة التوبة است: قاتلوا الذین لا یوْمنون بالله و لا بالْیوْم الْآخر الى قوله و همْ صاغرون و آیت دیگر: و قالوا لوْ لا أنْزل علیْه آیات منْ ربه قلْ إنما الْآیات عنْد الله، تا اینجا محکم است، و منسوخ این قدر است که: و إنما أنا نذیر مبین بآیت سیف منسوخ گشت. اما عدد آیات و کلمات و حروف این سوره گفتهاند هفتاد و نه آیت است و هزار و نهصد و هشتاد و یک کلمه، و چهار هزار و صد و نود و پنج حرف و در فضیلت سوره ابى کعب گوید: قال رسول الله (ص): «من قرأ سورة العنکبوت کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل المومنین و المنافقین.
الم سبق الکلام فیه و وقوع الاستفهام بعده یدل على استقلالها و انقطاعها عما بعدها فى هذه السورة و غیرها من السور.
أ حسب الناس أنْ یتْرکوا هذا الکلام فى صورة الاستفهام لکنه تقریع و توبیخ، و الناس هاهنا اصحاب رسول الله الذین جزعوا من اذى المشرکین، و المعنى احسبوا و ظنوا ان یهملوا و یقتصر منهم على ان یقولوا آمنا، اى صدقنا بما اخبرتنا و لا یمتحنون بما یظهر حقیقة ایمانهم من انواع الاختبار و الابتلاء، لا یصابون بشدائد الدنیا و اذى المشرکین، و انما فتنوا لیظهر المخلص من المنافق و الصادق من الکاذب.
و قیل معناه اظن المومنون ان یهملوا فلا یومروا و لا ینهوا و لا یختبروا بشدائد الشرائع کالصلاة و الصوم و الحج و الجهاد. و قیل لا یفْتنون اى لا یعاملون معاملة المختبر و ذلک ان الله تعالى انما یجازى عباده على ما یظهر منهم لا على ما یعلم منهم، فانهم انما یستحقون الجزاء على کسبهم و علم الله لیس من کسبهم. و فائدة اخبار الله تعالى بهذا ان یوطن المکلف نفسه على ذلک المحن، فاذا نزل به الامر کان ذلک ایسر علیه.
در سبب نزول این هر دو آیت خلافست میان علماء تفسیر: شعبى گفت: قومى بودند در مکه بظاهر اقرار دادند باسلام و هجرت نکردند بمدینه تا اصحاب رسول با ایشان نوشتند که اقرار مجرد با سلام شما را بکار نیاید، و نپذیرند تا آن گه که هجرت کنید و برسول خدا پیوندید. ایشان برخاستند و قصد مدینه کردند. مشرکان مکه بر پى ایشان رفتند تا بر هم رسیدند و جنگ کردند. قومى از ایشان کشته شدند و قومى برستند. این دو آیت در شأن ایشان فرو آمد، و آن آیت که در سورة النحل است: ثم إن ربک للذین هاجروا منْ بعْد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا إن ربک منْ بعْدها لغفور رحیم. مقاتل گفت در شأن مهجع بن عبد الله فرو آمد، مولى عمر خطاب اول قتیلى از مسلمانان روز بدر او بود، رماه عامر بن الحضرمى بسهم فقتله. رسول خدا گفت آن روز: «سید الشهداء مهجع و هو اول من یدعى الى باب الجنة من هذه الامة»
مادر و پدر و عیال وى زارى کردند چون خبر بایشان رسید رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد و ایشان را خبر کرد که: ناچار بمومنان رسد در دنیا بلا و مشقت در ذات الله جل جلاله و در کار دین. مجاهد گفت در شأن عمار یاسر فرو آمد که مشرکان او را تعذیب میکردند و میرنجانیدند. پس رب العالمین تعزیت و تسلیت ایشان را آیت فرستاد: و لقدْ فتنا الذین منْ قبْلهمْ باز نمود و بیان کرد که امتحان ایشان نه چیزى بدیع است، که خود با ایشان میرود، بلکه پیشینیان را همین بود از انبیا و مومنان، فمنهم من نشر بالمنشار و منهم من قتل. و ابتلى بنو اسرائیل بفرعون فکان یسومهم سوء العذاب. فلیعْلمن الله الذین صدقوا فى ایمانهم و لیعْلمن الْکاذبین و الله تعالى عالم بهم قبل الاختبار. مقاتل گفت: علم اینجا بمعنى رویت است و نظیر این در قرآن فراوانست و قال بعضهم معناه لیجازین الصادقین على صدقهم و الکاذبین على کذبهم و قیل لیمیز الله الصادقین من الکاذبین کقوله: لیمیز الله الْخبیث من الطیب. و قیل نزلت الآیة فى جماعة من المومنین و عدوا ان یجاهدوا مع النبى (ص)، فمنهم من انجز وعده و منهم من اخلف.
أمْ حسب الذین یعْملون السیئات یعنى الشرک أنْ یسْبقونا یعنى یعجزونا و یفوتونا فلا نقدر على الانتقام منهم ساء ما یحْکمون بئس ما حکموا حین ظنوا ذلک، و موضع ما نصب، اى ساء حکما حکمهم کما تقول نعم رجلا زید.
و یجوز ان یکون رفعا على معنى ساء الحکم حکمهم.
منْ کان یرْجوا لقاء الله یعنى من کان یرجو الله فى یوم لقائه و یطمع فى ثوابه فإن أجل الله الذى اجله لبعث خلقه للجزاء من الثواب و العقاب لآت قریبا. و قیل معنى یرْجوا یخاف، اى من کان یخاف الموت و المصیر الى الله و الى موضع المحاسبة و المجازاة فلیتقدم فى اصلاح اعماله بالتوبة، فان اجل الله و هو اجل الموت الذى کتبه على جمیع عباده سیأتیه. و تلخیص الکلام ان من یخشى الله او یأمله فلیستعد له و لیعمل لذلک الیوم کما قال تعالى: فمنْ کان یرْجوا لقاء ربه فلْیعْملْ عملا صالحا. و هو السمیع لقول من قال آمنت الْعلیم بصدقه فیه و کذبه. و اکثر ما ترى فى القرآن من ذکر لقاء الله و کذلک فى الحدیث، یراد به الساعة کقوله (ص): لقاوک حق
و کقوله: لقى الله و ما علیه خطیئة، و کقوله: ما منکم من احد الا و هو یلقى الله لیس بینه و بینه ترجمان هذا و امثاله.
و منْ جاهد فإنما یجاهد لنفْسه اى من جاهد نفسه بالصبر على طاعة الله و جاهد الکفار بالسیف و جاهد الشیطان بدفع وساوسه فانما یجاهد لنفسه، له ثوابه و منفعته. إن الله لغنی عن الْعالمین لم یأمرهم بالطاعة لحاجة منه الیها، ثم بین ان النفع فیها یرجع الى المطیع.
فقال تعالى: و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لنکفرن عنْهمْ سیئاتهمْ، یعنى من آمن بالله و رسله و اطاع الله فیما امره به فان الله مع غناه عنه و عن اعماله یکافیه على اعماله بتکفیر السیئات. و التکفیر اذهاب السیئة و ابطالها بالحسنة ثم یتفضل علیه بالثواب فذلک قوله: و لنجْزینهمْ أحْسن الذی کانوا یعْملون، یعنى باحسن اعمالهم و هو طاعة الله و اداء الفرائض. و قیل معناه: و لنعطینهم اکثر ما عملوا و احسن، اى بالواحد عشر او بالواحد سبعین، کما قال تعالى: منْ جاء بالْحسنة فله عشْر أمْثالها و انما قال أحْسن لان المباحات من الحسنات و لا یثاب علیها.
و وصیْنا الْإنْسان بوالدیْه حسْنا اى برا بهما و عطفا علیهما، و المعنى اوصیناه فیما انزلناه من الکتب على رسلنا ان یفعل بوالدیه ما یحسن. و قیل وصینا الزمنا و نصب حسْنا على المصدر، تقدیره بان یحسن حسنا.
و إنْ جاهداک لتشْرک بی ما لیْس لک به علْم اى ما لیس لک به حجة، لان الحجة طریق العلم، فلا تطعْهما. و جاء فى الحدیث: لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق.
ثم اوعد بالمصیر الیه فقال: إلی مرْجعکمْ فأنبئکمْ بما کنْتمْ تعْملون اخبرکم بصالح اعمالکم و سیئها فاجازیکم علیها. این آیت در شأن سعد بن ابى وقاص فرو آمد و مادر وى: حمنة بنت ابى سفیان بن امیة بن عبد شمس بن عبد مناف، چون سعد مسلمان شد مادر وى سوگند یاد کرد که طعام و شراب نخورد و از آفتاب با سایه نشود تا انگه که سعد از دین محمد باز گردد. پس سه روز بآفتاب نشست و طعام و شراب نخورد تا سعد گفت: یا اماه اگر ترا هفتاد جانست، یکان یکان بینم که بیرون همىآید از گرسنگى و تشنگى، من از دین محمد بازنگردم. سعد این قصه با رسول خدا بگفت. جبرئیل آمد و این آیت آورد. رسول خدا گفت الله تعالى چنین میفرماید که نفع دنیا از ایشان بازمگیرید اما بشرک ایشان را فرمان مبرید.
اینست که رب العالمین گفت: فلا تطعْهما إلی مرْجعکمْ، معنى آنست که در شرک مادر و پدر را فرمان مبرید که شما را با ایشان بنخواهند گذاشت، شما را باز من باید گشت.
عن بهز بن حکیم عن ابیه عن جده، قال قلت: یا رسول الله من ابر؟ قال: امک قلت: ثم من؟ قال: ثم امک. قلت: ثم من؟ قال: ثم امک. قلت: ثم من؟ قال: ثم اباک ثم الاقرب فالاقرب.
و عن انس بن مالک قال: قال رسول الله (ص): «الجنة تحت اقدام الامهات».
و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لندْخلنهمْ فی الصالحین اى فى زمرتهم و جملتهم، و قیل فى مدخل الصالحین، و هو الجنة. و گفتهاند فی اینجا بمعنى مع است و صالحین انبیاءاند. و قد مدح الله عز و جل طائفة من الرسل فى القرآن بالصلاح، و هو من غایة ما یمدح به العباد. و نظیر الآیة قوله: و منْ یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنْعم الله علیْهمْ من النبیین الآیة.
و من الناس منْ یقول آمنا بالله فإذا أوذی فی الله اى اذا اصیب بمکروه فى سبب اظهار دین الله جعل فتْنة الناس کعذاب الله، اى ترک الایمان خوفا من عذاب الناس کما ینبغى ان یترک الکفر خوفا من عذاب الله، فعدل عذاب الدنیا، الذى هو ساعة، بعذاب الله الذى هو باق و لا ینقطع. قال الزجاج: جزع من عذاب الناس و لم یصبر علیه فاطاع الناس کما یطیع الله من یخاف عذابه. معنى آنست که از مردمان قومىاند که بزبان میگویند: آمنا بالله، اظهار ایمان بزبان مىکنند اما ایمان در دل ایشان راسخ نگشته و ثابت نشده و ایشان منافقاناند که از عذاب مردم چنان ترسند که از عذاب الله باید ترسید. چون بلائى و رنجى از مردم بایشان رسد بسبب اظهار ایمان، ایشان از ایمان باز پس آیند و با کفر شوند و ندانند که عذاب الله نه چون عذاب مردمان است: عذاب مردمان یک ساعت بود و آخر بسر آید و عذاب الله جاوید بود که بسر نیاید. و انگه این منافقان چون وا مومنان رسند و مومنان را فتحى و دولتى و غنیمتى بود گویند: إنا کنا معکمْ على عدوکم و کنا مسلمین و انما اکرهنا على ما قلنا فاعطونا نصیبا من الغنیمة. گویند نصیب غنیمت بما دهید که ما هم چون شما گرویدگانیم و اگر بخلاف ایمان چیزى گفتهایم باکراه گفتهایم. رب العالمین ایشان را دروغزن کرد، گفت: أ و لیْس الله بأعْلم بما فی صدور الْعالمین من الایمان و النفاق.
و لیعْلمن الله الذین آمنوا صدقوا فثبتوا على الاسلام عند البلاء، و لیعلمن المنافقین بترک الاسلام عند البلاء و قال ابن عباس نزلت فى المومنین الذى اخرجهم المشرکون معهم الى بدر فارتدوا و هم الذین نزلت فیهم: الذین تتوفاهم الْملائکة ظالمی أنْفسهمْ و قیل نزلت فى عیاش بن ابى ربیعة المخزومى حین اسلم فخاف على نفسه و خرج فرده اخواه لامه ابو جهل و الحارث ابنا هشام و لم یزالا یعذبانه حتى رجع الى الکفر فلما نزل قوله: جعل فتْنة الناس کعذاب الله هاجر مع رهط کانوا یعذبون فاسلم و حسن اسلامه و هم الذین کان رسول الله (ص) یدعو لهم اذا قنت و یقول: «الهم نج المستضعفین بمکة» فانجاهم الله. و قال بعض العلماء نسخت هذه الایة قوله عز و جل: منْ کفر بالله منْ بعْد إیمانه إلا منْ أکْره الایة.
و قال الذین کفروا من قریش للذین آمنوا منهم اتبعوا سبیلنا اى کونوا على مثل ما نحن علیه من التکذیب بالبعث بعد الممات و جحود الثواب و العقاب على الاعمال فانکم ان اتبعتم سبیلنا فى ذلک فبعثتم و جوزیتم على الاعمال نتحمل آثام خطایاکمْ عنکم حینئذ قوله: و لْنحْملْ خطایاکمْ لفظه امر و معناه جزاء، و المعنى ان اتبعتم سبیلنا حملنا خطایاکم. و قیل هو جزم بالامر کانهم امروا انفسهم بذلک فاکذبهم الله عز و جل، فقال و ما هم بحاملین من خطایاهم منْ شیْء إنهمْ لکاذبون فیما قالوا من حمل خطایاهم.
گفتهاند این سخن ابو سفیان گفت و امیة بن خلف با عمر بن الخطاب گفتند او را که اگر در دین ابا و اجداد خود بودن و بر آن پائیدن تبعهاى خواهد بود ما آن تبعه از تو بر خود گیریم تا تو از ان برى شوى. رب العالمین ایشان را بر ان سخن دروغ زن کرد، گفت: ایشان دروغ میگویند و از گناهان و تبعات هیچکس هیچ چیز بر ندارند.
آن گه گفت: و لیحْملن أثْقالهمْ و أثْقالا مع أثْقالهمْ یعنى لیحملن اثقال انفسهم و اثقال من اضلوهم و لا ینقصون من اثقال المحمولین عنهم شیئا و ذلک انهم یعاقبون على کفرهم و یزادون عذابا لدعاء غیرهم الى الکفر لان الدعاء الى الکفر کفر، لان احدا لا یعذب لذنب غیره. فتأویل الآیتین: ان الکافر لا یحمل اثقال المرید حملا یخفف ظهورهم منها و یبرئ رقابهم و لکن یحمل الکافر مثل اثقال من اضله و لا ینقص من اثقاله و هو قوله عز و جل: لیحْملوا أوْزارهمْ کاملة یوم القیمة و من اوزار الذین یضلونهم بغیر علم. و روى الحسن البصرى مرسلا عن رسول الله (ص) قال: ایما داع دعا الى هدى فاتبع علیه و عمل به فله اجور الذین اتبعوه و لا ینقص ذلک من اجورهم شیئا و ایما داع دعا الى ضلالة فاتبع علیها و عمل بها فعلیه مثل اوزار الذین اتبعوه لا ینقص ذلک من اوزارهم شیئا ثم قرأ الحسن: و لیحْملن أثْقالهمْ و أثْقالا مع أثْقالهمْ. و قال (ص): «من سن سنة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها لا ینقص ذلک من اجورهم، و من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها لا ینقص ذلک من اوزارهم شیئا».
و لیسْئلن یوْم الْقیامة عما کانوا یفْترون من دعائهم الى الکفر اى یسألون سوال توبیخ و تقریع لم فعلوه و باى حجة ارتکبوه، کما قال تعالى و قفوهمْ إنهمْ مسْولون.
و لقدْ أرْسلْنا نوحا إلى قوْمه فلبث فیهمْ ألْف سنة إلا خمْسین عاما از ابن عباس روایت کردهاند که نوح (ع) چون نبوت و بعثت بوى پیوست چهل ساله بود و هزار سال کم پنجاه سال مدت بلاغ و دعوت بود و بعد از طوفان شصت سال بزیست تا از نژاد وى مردم بسیار شدند جمله عمر وى هزار سال و پنجاه سال بود. و یروى عن ابن عباس ایضا موقوفا و مرفوعا ان نوحا ارسل الى قومه و هو ابن ماتین و خمسین سنة و عاش بعد الطوفان مائتین و خمسین سنة.
باین قول عمر وى هزار و چهارصد و پنجاه سال بود و بقول عکرمه هزار و هفتصد سال عمر وى بود، و این آیت تحقیق آنست که رب العزة گفت و لقد فتنا الذین من قبلهم یعنى و لقد بعثنا نوحا من قبل بعثتنا ایاک، فأقام فى قومه هذه المدة المدیدة یدعوهم الى دین الله. فلم یقبل منه ذلک الا القلیل الذین ذکرهم الله فى قوله: و ما آمن معه إلا قلیل. فأخذهم الطوفان و همْ ظالمون الطوفان کل شر عام یطیف بالناس من مطر دائم او موت جارف او طاعون او جدرى او حصبة او مجاعة، و هو فى هذه الایة الغرق، و قیل سماه طوفانا لان الماء فى ذلک الیوم طاف فى جمیع الارض.
فأنْجیْناه و أصْحاب السفینة من الغرق و جعلْناها یعنى السفینة آیة للْعالمین سفینة نوح کانت اول سفینة فى الدنیا فابقیت السفن آیة و عبرة للخلق و علامة من سفینة نوح. و هو قوله عز و جل: و لقدْ ترکْناها آیة و قیل معناه جعلنا نجاة من فى السفینة من الغرق دلالة یستدل بها على صدق نوح و قیل جعلنا العقوبة آیة اى عظة للعالمین یعظون بها.
و إبْراهیم یعنى و اذکر ابراهیم إذْ قال لقوْمه، اعْبدوا الله وحده، وحدوه و لا تعبدوا غیره و اتقوه اى اتقوا عذابه فى مخالفة امرى ذلکمْ خیْر لکمْ اى ما امرتکم به خیر لکم إنْ کنْتمْ تعْلمون الخیر و الشر.
إنما تعْبدون منْ دون الله أوْثانا إنما فى قوله: إنما کافة، و لیست بمعنى الذى، و الوثن ما کان من الحجارة و ما لا صورة له، و الصنم ما کان له صورة و تخْلقون إفْکا الافک اسوء الکذب، و الخلق یکون باللسان من قول الکذب او الصنعة بالید. یقال خلق و اختلق اى افترى. خلق هم بر دروغ زبان افتد هم بر فعل دست. و تخْلقون إفْکا هر دو معنى احتمال کند: بر دروغ زبان معنى انست که شما بر الله دروغ مىگویید که مىگویید اوثان شرکاء خدااند، و بر معنى فعل دست قول مجاهد است که: تصنعون اصناما بایدیکم فتسمونها آلهة و ذلک افک.
و برین قول معنى آنست که إنما تعْبدون منْ دون الله أوْثانا و انتم تصنعونها و تنحتونها. خبر میدهد رب العزة از ابراهیم خلیل که قوم خود را گفت شما فرود از الله بتانى را مىپرستید که خود ساختهاید و تراشیدهاید همان است که جایى دیگر گفت: أ تعْبدون ما تنْحتون.
ثم قال: إن الذین تعْبدون منْ دون الله لا یمْلکون لکمْ رزْقا اى لا یقدرون على ان یرزقوکم. یقال ملکت الشیء اذا قدرت علیه. و منه قول موسى: لا أمْلک إلا نفْسی و أخی اى لا اقدر الا على نفسى و اخى و منه قول بنى اسرائیل: ما أخْلفْنا موْعدک بملْکنا، اى بقدرتنا فابْتغوا عنْد الله الرزْق اى سلوا الله حوائجکم و اعْبدوه وحدوه و اشْکروا له على ما انعم علیکم و هو المستحق للشکر و اعلموا انکم الیه و الى حکمه صائرون فى عواقب امورکم.
و إنْ تکذبوا فقدْ کذب أمم منْ قبْلکمْ هذا تسلیة للرسول (ص) و دعاء له الى الصبر و زجر لمخالفیه فیما فعلوه من التکذیب و الجحود. فقال، و إنْ تکذبوا یا معشر المشرکین رسولنا محمدا فیما دعاکم الیه فقد کذبت جماعات من قبلکم رسلها فیما دعتهم الیه من الحق فسبیلکم فى استحقاق العذاب سبیلهم. و ما على الرسول إلا الْبلاغ الْمبین، اى ان ترکهم ایمانهم لیس بنقص لک و لا ذنب لانه لیس علیک الا تبلیغ ما اوحى الیک بلاغا مفهوما بینا. ثم ان لم یومنوا فان غائلة کفرهم عائدة الیهم، لا الیک. و الْبلاغ الْمبین الذى یبین لمن سمعه ما یراد به.